آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت نود و پنجم
زمان ارسال : ۲۲۰ روز پیش
نوید از جا برخاست و در حالی که سعی داشت خونسرد باشد، گفت:
ـ تو برو تو اتاق و درو قفل کن. من خودم یه جوری دست به سرش میکنم.
هراسان گفتم:
ـ یعنی میخوای بیاریش خونه؟
ـ نیارم؟! شاید کار مهمی داشته باشه.
صدای زنگ دس ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
تمنا|Tamanna
00تو از کجا رسیدی که هر شب شب نیلوفری باشه، گل عاشقیمون صورتی باشه..... من به ساز تو میرقصم تا تو با منی نمی ترسم با تو هر روز عاشق هستم چشمات من میپرستم😂😍این اومد تو ذهنم